جدول جو
جدول جو

معنی شیم کند - جستجوی لغت در جدول جو

شیم کند
(کَ)
شهری به شمال شرقی تاشکند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیم چند
تصویر نیم چند
برابر نصف، به اندازۀ نصف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیم بند
تصویر نیم بند
تخم مرغ یا چیز دیگر که خوب پخته و سفت نشده باشد، کنایه از چیزی ناقص و ناتمام
فرهنگ فارسی عمید
کمربند پهنی از جنس پارچۀ ضخیم که برای جلوگیری از بزرگ شدن شکم می بندند
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
کنده شده از بیخ:
ای ز تو در باغ فضل سرو هنر سرفراز
وز تو شده بخل و جهل سرزده و بیخ کند.
سوزنی.
- بیخ کند کردن، استیصال. (یادداشت بخط مؤلف). از بن برانداختن
لغت نامه دهخدا
(شِ کُ)
مایعی که بر اثر حرارت کم هنوز منعقد و بسته و سفت نشده باشد مانند تخم مرغ نیم بند و همچنین مایعی که بر اثربرودت کم هنوز منجمد نشده باشد چون بستنی نیم بند.
- تخم مرغ نیم بند، تخم مرغ که حرارت بدان حد به وی رسد که سفیدۀ آن به رنگ شیر شود ونیم روان باشد بی آنکه سخت شود. نیم پخته. رعاد. (یادداشت مؤلف).
، ناقص. ناتمام. نیمه تمام: دولت یا مجلس نیم بند، کابینه ای یا مجلسی که همه اعضای آن هنوز تعیین نشده اند، نارس. میوه ای که به نضج و پختگی نرسیده است. کال
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوم کند
تصویر بوم کند
جایی که در زیر زمین کنند به جهت مسافران و گوسفندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم بند
تصویر شکم بند
کمربند پهن از پارچه یا کش که جهت جلوگیری از بزرگ شدن شکم میبندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم خند
تصویر نیم خند
نیم خنده
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که حالت مایع ندارد و بر اثر ریختن هنوز کاملا منعقد و بسته نشده تخم مرغ نیم بند، ناقص: (در چشمانش که میشی روشن بود شک و تردیدی نیم بند موج میزد) یا کودتای نیم بند. کودتایی که بموفقیت انجام نیافته باشد، یا مجلس نیم بند. مجلسی که بخشی از وکلای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم بند
تصویر نیم بند
((بَ))
نه کاملاً مایع و نه کاملاً جامد، ناقص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیم بند
تصویر نیم بند
تبصره
فرهنگ واژه فارسی سره
کندن نشا از خزانه
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب خط چوبی است به طول تقریبی یک متر که چهار تراش است و محاسبات
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که نشا را از خزانه می کند و دسته دسته می کند
فرهنگ گویش مازندرانی
چارپای اخته شده، چهارپایی که مادرزاد اخته باشد نوعی
فرهنگ گویش مازندرانی
از فنون کشتی محلی استابتدا میان دار آغاز بازی را اعلام می
فرهنگ گویش مازندرانی